آروینآروین، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

مطالب آموزشی کودکانه های آروین

شعر حسنی نگو بلا بگو

توی ده شلمرودحسنی تک و تنها بود حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو   موی بلند روی سیاه ناخن دراز واه واه واه نه فلفلی نه قلقلی نه  مرغ زرد کاکلی هیچکس باهاش رفیق نبود تنها روی سه پایه نشسته بود تو سایه باباش می‌گفت: حسنی میای بریم حموم؟ نه نمیام نه نمیام سرتو می‌خوای اصلاح کنی؟نه نمی‌خوام نه نمی‌خوام کره الاغ کدخدا یورتمه می‌رفت تو کوچه‌ها الاغه چرا یورتمه می‌ری؟ دارم می‌رم بار ببرم دیرم شده عجله دارم الاغ خوب و نازنین سر در هوا سم بر زمین یالت بلند و پرمو دمت مثال جارو یک  کمی به من سواری می‌دی؟ ...
10 دی 1390

شعر چها رفصل

من می دونم که هرسال چهارتا فصل داره اول اون چهارتـــا فصل خوب بــهاره بهار میاد با شادی سبزه و گل میاره رو شاخه ی درختا برگ تازه میذاره بعد از بهار،تابستون هوای گرمی داره تعطیلات تابستون حال و هوایی داره        بعد از تابستون،پاییز میاد با رنگای شاد برگ درخت می ریزه وقتی که می وزه باد اما زمستون سرد بعد از فصل پاییزه آسمون ابری میشه گوله گوله  برف می ریزه چهارتا فصل خدا جالب و رنگارنگه هر کدومش یه جوری خوشگله و قشنگه     ...
9 دی 1390

شعر جوجه طلایی

       جوجه جوجه طلائی     نوکت سرخ و حنائی تخم خود را شکستی     چگونه بیرون جستی       گفتا جایم تنگ بود       دیوارش از سنگ بود نه پنجره نه در داشت   نه کس ز من خبر داشت   دادم به خود یک تکان   مثل رستم قهرمان تخم خودرا شکستم       اینجوری بیرون جستم   ...
9 دی 1390

شعر کفشدوزک

کفشدوزک کوچولو حسابی غصه داره   چون که برای دوختن دیگه کفشی نداره    سوزنشو گذاشته کنار گل تو باغچه   کاشکی براش بیارن یه لنگه کفش کهنه   نخهاشو قیچی کرده تا که باشه آماده   وقتی کفشی نداره نخها چه سودی داره   از اون دورا میادش انگار صدای خش خش   داره میاد هزارپا با یه بخچه رو دوشش   تو بخچه اش گذاشته هزار تا کفش پاره   حالا دیگه کفشدوزک هیچ غصه ای نداره         ...
9 دی 1390

شعر در مورد حیوانات و پرندگان

صدای من قشنگه    من حیونی اهلیم گاهی خروس آروم   گاهی خروس جنگیم          آی بچه های زیبا من حیونی ملوسم گوشت که برام بیارید دستتونو می بوسم   تو بیشه و تو برکه قورقورقور صدامه قورباغه قشنگم حشره هم غذامه منم یه جور پرنده پرنده ای قشنگم پروانه اسم منه خیلی خوش آب و رنگم گنجشکم و قشنگم پرنده ام چه زیبا خوشحال و شاد و می چرخم هر روز به دور دنیا اردک بازیگوشم عاشق آب بازیم پرهای چربی دارم قشنگ ناز نازیم بچه ها من یه گاوم یه حیوون مفیدم شخم می زنم زمین رو همگوشت و هم شیر میدم عاشق آب و دریام پولک دارم رو تنم اسم منو بدونید ...
9 دی 1390

شعر زمستان

  زمستونه زمستونه                  فصل تگرگ و بارونه  هوا شده خیلی سرد                روی زمین پر از برف چه خوبه کودکستان                 وقتی میشه زمستان کلاغ های سیاه رنگ                 بخاری های روشن    وقتی بارون میباره              دلم میخواد دوباره  برم به کودکستان               &n...
8 دی 1390

عروسک قشنگ من

عروسك قشنگ من     عروسك قشنگ من، قرمز پوشيده تو رختخواب مخمل، آبي خوابيده   يه روز مامان رفته بازار،  اونو خريده قشنگتر از عروسكم ،  هيچكس نديده   عروسك من،  چشماتو وا كن وقتي كه شب شد،  اونوقت لالا كن     عروسك قشنگ من،  قرمز پوشيده تو رختخواب مخمل،  آبي خوابيده   ...
8 دی 1390

شعر تلفن

        صدای زنگ تلفن                 صدای زنگ تلفن           صدای آشنائيه   تو خلوت خانه ما    رفيق خوش صدائيه     تا تلفن زنگ می زند      گوشی رو من بر می دارم   با اشتياق گوشی رو من        کنار گوشم می ذارم     بعد سلام بفرمائيد            منتظر صدای ام   برای حرف و گفتگو   &nbs...
8 دی 1390

لا لایی برا پسر کوچولوها

جـــان مـــــــادر لا لا لا زیبـــا پســـر لا لا لا امیـــــــد و  آرزویـــــــم روح مــــادر لا لا لا  پــر طـــاووسم،لا لا تویــــی ملوسم لا لا دلم میخواد هر لحظه تــــو را ببوسم لا لا خـــورشید تابان لالا مـــــاه درخشان لا لا  از همه عـــــزیزتری ای باغ و بستان لا لا    گنجشک خوابه تو لونه بلبل تو آشیون پسر گلم  بخوابه مامان لالایی میخونه جان شیرین بخوابی گل رنگین بخوابی لا لا بگم بخوابی ماه سیمین بخـوابی شیــرین زبونــــــم لا لا آرام جونم لالا تویی مهربان من ای روح و جانم لالا        شاعر:بتول سعیدی   ...
6 دی 1390