آروینآروین، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

مطالب آموزشی کودکانه های آروین

شعر کفشدوزک

کفشدوزک کوچولو حسابی غصه داره   چون که برای دوختن دیگه کفشی نداره    سوزنشو گذاشته کنار گل تو باغچه   کاشکی براش بیارن یه لنگه کفش کهنه   نخهاشو قیچی کرده تا که باشه آماده   وقتی کفشی نداره نخها چه سودی داره   از اون دورا میادش انگار صدای خش خش   داره میاد هزارپا با یه بخچه رو دوشش   تو بخچه اش گذاشته هزار تا کفش پاره   حالا دیگه کفشدوزک هیچ غصه ای نداره         ...
9 دی 1390

شعر در مورد حیوانات و پرندگان

صدای من قشنگه    من حیونی اهلیم گاهی خروس آروم   گاهی خروس جنگیم          آی بچه های زیبا من حیونی ملوسم گوشت که برام بیارید دستتونو می بوسم   تو بیشه و تو برکه قورقورقور صدامه قورباغه قشنگم حشره هم غذامه منم یه جور پرنده پرنده ای قشنگم پروانه اسم منه خیلی خوش آب و رنگم گنجشکم و قشنگم پرنده ام چه زیبا خوشحال و شاد و می چرخم هر روز به دور دنیا اردک بازیگوشم عاشق آب بازیم پرهای چربی دارم قشنگ ناز نازیم بچه ها من یه گاوم یه حیوون مفیدم شخم می زنم زمین رو همگوشت و هم شیر میدم عاشق آب و دریام پولک دارم رو تنم اسم منو بدونید ...
9 دی 1390

شعر زمستان

  زمستونه زمستونه                  فصل تگرگ و بارونه  هوا شده خیلی سرد                روی زمین پر از برف چه خوبه کودکستان                 وقتی میشه زمستان کلاغ های سیاه رنگ                 بخاری های روشن    وقتی بارون میباره              دلم میخواد دوباره  برم به کودکستان               &n...
8 دی 1390

عروسک قشنگ من

عروسك قشنگ من     عروسك قشنگ من، قرمز پوشيده تو رختخواب مخمل، آبي خوابيده   يه روز مامان رفته بازار،  اونو خريده قشنگتر از عروسكم ،  هيچكس نديده   عروسك من،  چشماتو وا كن وقتي كه شب شد،  اونوقت لالا كن     عروسك قشنگ من،  قرمز پوشيده تو رختخواب مخمل،  آبي خوابيده   ...
8 دی 1390

شعر تلفن

        صدای زنگ تلفن                 صدای زنگ تلفن           صدای آشنائيه   تو خلوت خانه ما    رفيق خوش صدائيه     تا تلفن زنگ می زند      گوشی رو من بر می دارم   با اشتياق گوشی رو من        کنار گوشم می ذارم     بعد سلام بفرمائيد            منتظر صدای ام   برای حرف و گفتگو   &nbs...
8 دی 1390

خونه مادر بزرگه

خونه ی مادربزرگه هزار تا قصه داره خونه ی مادربزرگه شادی و غصه داره خونه ی مادربزرگه حرفای تازه داره خونه ی مادربزرگه گیاه و سبزه داره خونه ی مادربزرگه هزار تا قصه داره خونه ی مادربزرگه شادی و غصه داره خونه ی مادربزرگه حرفای تازه داره خونه ی مادربزرگه گیاه و سبزه داره در بازه خونه ی ما همیشه سبزه زاره دشتاش پز از بوی گل اینجا همش بهاره دل وقتی مهربونه, شادی میاد میمونه خوشبختی از رو دیوار سر میکشه تو خونه در بازه خونه ی ما همیشه سبزه زاره دشتاش پز از بوی گل اینجا همش بهاره دل وقتی مهربونه, شادی میاد میمونه خوشبختی از رو دیوار سر میکشه تو خونه در بازه خونه ی ما همیشه سبزه زاره دشتاش پز از بوی گل اینجا همش...
5 دی 1390

شعر زنبور عسل

هنگام سحر زنبور عسل گل را از شادی می کند بغل   با مهربانی دانه شبنم بیدار میکند گلها را کم کم شیره گل،در کاسه بلور       صبحانه ای خوب برای زنبور با بال زرّین می پرد هر سو عسل می سازد درون کندو خانه اش دارد هزاران اتاق هرگوشه آن تمیز و براّق هر صبح روشن در فصل بهار می بینی او را گرم کار و کار سلام میکند: ویزوویزوویز   صبح تو بخیر زنبور عزیز! شاعر : صفورا نیرّی   ...
5 دی 1390

شعر بازی

آی بازی بازی بازی دارم میرم به بازی بازی قایم موشک با پیشی ناز کوچک چشم میذارم همیشه تا پیشی قایم بشه پیشی جونم قشنگه کوچیک اما زرنگه قایم میشه زیر تخت یا میره روی درخت هرجا بره پیشی جون زودی میادش بیرون چونکه منو دوست داره تنهام نمیگُـــــــــذاره ...
5 دی 1390