آروینآروین، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

مطالب آموزشی کودکانه های آروین

انشای یک بچه دبستانی در مورد ازدواج

1390/12/1 4:07
2,755 بازدید
اشتراک گذاری

انشای یک بچه دبستانی در مورد ازدواج

مهم اشق است !

هر وقت من یک کار خوب میکنم مامان به من می گوید بزرگ شدی برایت یک زن خوب میگیرم.

تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و یعنی مامانم  قول پنج تایش را به من داده است.

حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود.


انشای یک بچه دبستانی در مورد ازدواج

مهم اشق است !

هر وقت من یک کار خوب میکنم مامان به من می گوید بزرگ شدی برایت یک زن خوب میگیرم.

تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و یعنی مامانم  قول پنج تایش را به من داده است.

حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود.

ولی من می گوید که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود،چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.

در ازدواج تفاهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند.مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.

از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد

 ولی مامانم می گوید این ساناز بیشتر از تو حالیش می شود.

در ازدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به طلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده.

مهم اشق است! اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از  زندان در می آید.

من تا حلا کلی سکه جمع کردم و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعد به زندان نروم.

مهریه و شیربلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج ها باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختاربا پدر خانمش حرفش بشود .

دایی مختار می گفت:پدر خانمش چترباز بود.... خوب شاید حقوق چتربازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد.

البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس خلالی نمکی بدهیم.هم ارزان تر است، هم خوشمزه تر است تازه وقتی می خوری  خش خش هم میکند!

اگه آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است وگرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد.

زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد.

می گفت اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمین می ترسید

ساناز هم از زیر زمین می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم.

اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست. از آن موقه خاله با من قهر است. قهر بهتر از دعواست.

آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

عمه ی لارا
1 اسفند 90 11:21
متن خیلی جالبی بود خوندم
وقتی وارد دنیای پاک و معصوم بچه ها میشی دوست داری همیشه تودنیای اونا بمونی
اشق این بچه هم جالب بود.
موفق باشید

عمه جان مهربون
سلام
بانظرشما100درصدموافقم،آخه دنیای زیبای بچه ها پراز یکرنگی و صداقت و زیباییهاست و دفتر زندگیشون به سفیدی نوره. ای کاش همیشه کودکانه میموند اونوقت چه دنیای شیرینی داشتیم؟سربلند باشید.
الهه
2 اسفند 90 15:28
وایییییییییییییییییییی
خیلی باحال بود.قربون همه بچه ها برم که با طرز حرف زدنشون دل ادم رو میبرن
راستی اروین رو بجای من ببوس خیلی نازه ماشالا


خواهش میکنم دست نویسنده ش درد نکنه،متاسفانه اسم صاحب اثر نمی دونم حتما به منبع ش اشاره میکردم.
شما نسبت به آروین جون خیلی لطف دارین ازتون ممنونیم.
مامان بهی
2 اسفند 90 21:53
خیلی متن جالبی بود بچه ها با عینک خودشون چه قشنگ دنیارو می بینن و کاش این معصومیت دیدشونو هیچ وقت از دست ندن
خیلی ممنون از دعوتتون


خواهش میکنم نظر لطفتونه ،ممنون که تشریف آوردین،مامانی چه آرزوی قشنگی کردین،یک دنیا سپاس.



لی لی
3 اسفند 90 18:19
سلام
آروین جان بهت تبریک میگم چه بابایی با ذوق و سلیقه ای داری وبتون حرف نداره خیلی جالبه
آروین جون خیلی نازی گلم


سلام
ممنون و سپاسگذارم،نظر لطف شماست،بازم ممنونم.
مادر آیاتای
4 اسفند 90 0:19
سلام و عرض ادب. مطلب قشنگ تون رو همون روز خوندم اما وقت نشد نظر بدم. خیلی خوشمزه بود. با شما موافقم که ای کاش همیشه این خصلت های معصومیت و پاکی و سادگی رو حفظ می کردن و البته ما حفظ کرده بودیم ... اما شفافه که در حد آرزوئه.
خلاصه اینکه بسی لذت بردیم. ممنون.


سلام
خواهش میکنم مثل همیشه مارو با حضورگرم و نظرلطفتون شرمنده کردی.
مامان شکوفه
13 اسفند 90 19:39
سلام خیلی با مزه بود1 و جالب این که چقدر نویسنده تونسته خودشو به دنیای لطیف و ساده بچه ها نزدیک کند. این خیلی آسون نیست. از شما بابای فرهیخته هم ممنون لطفا منو لینک کنید و من هم شما رو با اجازه شما لینک می کنم!با ارزوی سلامتی همه فرزندان ایران زمین


سلام به مامانی خوب و مهربون امیرعلی جون
منم با شما هم عقیده ام، داستان بسیار شیرینو جذابیه و نویسنده محترمش بسیار عالی تونسته خودشو با دنیای پاک و بی آلایش کودکی وفق بده .با افتخار لینک هستید . آرزوی بسیار قشنگیه سلامتی همه فرزندان ایران زمین .موفق باشید.
ایدا
7 آبان 91 21:30
وای خیلی عالی بود اشکم در اومدم کاش زود بزرگ نمیشدیم