انشای یک بچه دبستانی در مورد ازدواج
انشای یک بچه دبستانی در مورد ازدواج
مهم اشق است !
هر وقت من یک کار خوب میکنم مامان به من می گوید بزرگ شدی برایت یک زن خوب میگیرم.
تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و یعنی مامانم قول پنج تایش را به من داده است.
حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود.
انشای یک بچه دبستانی در مورد ازدواج
مهم اشق است !
هر وقت من یک کار خوب میکنم مامان به من می گوید بزرگ شدی برایت یک زن خوب میگیرم.
تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و یعنی مامانم قول پنج تایش را به من داده است.
حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود.
ولی من می گوید که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود،چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.
در ازدواج تفاهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند.مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.
از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد
ولی مامانم می گوید این ساناز بیشتر از تو حالیش می شود.
در ازدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به طلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده.
مهم اشق است! اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید.
من تا حلا کلی سکه جمع کردم و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعد به زندان نروم.
مهریه و شیربلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج ها باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختاربا پدر خانمش حرفش بشود .
دایی مختار می گفت:پدر خانمش چترباز بود.... خوب شاید حقوق چتربازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد.
البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس خلالی نمکی بدهیم.هم ارزان تر است، هم خوشمزه تر است تازه وقتی می خوری خش خش هم میکند!
اگه آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است وگرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد.
زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد.
می گفت اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمین می ترسید
ساناز هم از زیر زمین می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم.
اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست. از آن موقه خاله با من قهر است. قهر بهتر از دعواست.
آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند