آروینآروین، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

مطالب آموزشی کودکانه های آروین

این فرهنگ ما نیست !

1390/11/4 18:27
1,698 بازدید
اشتراک گذاری

یه روز یه ترکه ...

در روزگاری که بهانه های بسیار برای گریستن داریم

شرم خندیدن و مضحکه هم میهنان مان را بر خود نپسندیم

کار سختی نیست نشنیدن ،نخواندن و نگفتن لطیفه های توهین آمیز...

با اراده جمعی این عادت زشت را به ضد ارزش تبدیل کنیم .

 از همین حالا به کودکانمان بیاموزیم با همدیگه بخندیم نه به هم دیگه .

  رخشان بنی اعتماد  


 

یه روز یه ترکه ...

 

در روزگاری که بهانه های بسیار برای گریستن داریم

 

شرم خندیدن و مضحکه هم میهنان مان را بر خود نپسندیم

 

کار سختی نیست نشنیدن ،نخواندن و نگفتن لطیفه های توهین آمیز...

 

با اراده جمعی این عادت زشت را به ضد ارزش تبدیل کنیم .

 

 از همین حالا به کودکانمان بیاموزیم با همدیگه بخندیم نه به هم دیگه 

 

یه روز یه ترکه…
اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان.
خیلی شجاع بود ، خیلی  نترس...
یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد ، جونش رو گذاشت کف دستش وسرباز راه مشروطه و آزادی شد ، فداکاری کرد
،برای ایران ، برای من و تو ،برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم .

 ستار خان
یه روز یه رشتیه…
 
اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی.
برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه، اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سر زمینش کرد.

میرزا کوچک خان

یه روز یه قزوینی....

به نام علامه دهخدا، از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد.

 علامه دهخدا

یه روز یه لره.....

اسمش کریم خان بود،موسس سلسله زندیه،ساده زیست،نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز میکرد.

  کریم خان زند

یه روز ما همه با هم بودیم..، ترک و رشتی و لر و اصفهانی

تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما را شکستند...،

حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم،به همدیگه می خندیم!!! و اینجوری شادیم. این از فرهنگ ایرانی به دور است. آخه این نسل جدید،نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند. پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مادر آیاتای
3 بهمن 90 12:34
سلام به بابای عزیز آروین جان. قدم روی چشم ما میزارید که بهمون سر میزنید. شما خیلی به آیاتای جان و ما لطف دارید. موافقم که خردادی ها افراد خاص و متفاوتی هستن (از اون متفاوت های خوب) . البته پدر آیاتای هم خردادی هستن. و اینکه منم بگم به قول شما حمل بر خودستایی نباشه، همه چه غزیبه و چه آشنا آیاتای رو خیلی دوست دارن و معتقدن که یه مهر خاصی داره و به دل میشینه. شما هم خیلی لطف دارید که اینجوری اونو دوست دارید. حقیقتش از وقتی خبر انار جون رو شنیدم یکی دو روزی عمیقأ ناراحت بودم و خیلی روم اثر گذاشت. وباعث شد نگاهم به آیاتای هم عوض بشه. شاید تا اون روز احساس اشتباه مالکیت بر من غلبه کرده بود اما الان بیشتر به عنوان امانت خدا بهش نگاه می کنم. تا خدا چی بخواد. ولی من ازش خواهش کردم هیچ پدر و مادری رو از طریق بچه هاشون آزمایش نکنه. الهی آمین. سرتون رو درد آوردم.خدانگهدار.


سلام به مامی مهربون ،نفرمایید ،یکی از کارام سرزدن به دوستان گلی مثل آیاتای جونه واز اینکه سالمه وشیطونی میکنه باعث خوشحالیم میشه، میگن تجربه کالاییست که بابتش باید خیلی بها بدی ،این اتفاق بسیار تلخ که برا انارجون افتاد میتونست برای خیلی از ماها رخ بده!باید ما بزرگترها حواسمون رو به این امانت های بهشتی خداوند صدچندان کنیم که متاسفانه هراتفاق بدی که برا این نازنین ها میافته به خاطر سهل انگاری ماهاست ،وگرنه گناه اون فرشته چیه که به خاطر شرایط سنیش وحس کنجکاوی سراغ کابینتی میره که پایه ش لق بوده و یه سماور اب جوش روشن روش....خدا به مامانی و بابایی گلش صبر بده ،
فرمایشتون متینه اینا امانت های الهی هستند که باید هرلحظه و آن ،ازبابت اینکه لطف الهی شامل حالمون شده و اینا پیش ما به امانت گذاشته شده اند شاکر باشیم و سپاسگذار وچه دعای خوبی کرده اید که خداوند هیچ پدر و مادری رو از طریق بچه هاشون امتحان نکنه !موفق و موید باشید در پناه حق .